از انسان فرزانه پرسیدند: معنای زندگی چیست؟
گفت: روزی در بازار میرفتم، یخفروشی را دیدم که دست خالی باز میگشت، یکی پرسید: چه شده؟ هرچه یخ داشتی فروختی؟» گفت: نخریدند، تمام شد.» یعنی زندگی مطاعی است که اگر به موقع و به قیمت نفروشی تمام خواهد شد.
پرسیدند: به چه بفروشیم؟
گفت: در بازار نشسته بودم، خطاطی شعری خوش بر کتیبه نوشته، بر دست گرفته بود تا بفروشد؛ گدایی او را گفت: این هنر به چه میفروشی تا خسران بر عمر و هنرت نباشد؟» خطاط اندکی فکر کرد، کتیبه را به گدا احسان کرد و بازگشت.
باز پرسیدند: خسران عمر در چیست؟
گفت: کسی یخ به 5 سکه خریده بود و صبح به کمتر از 12 سکه نمیداد، چون ظهر شد و نیم یخ آب، فریاد میزد: یخ به 5 سکه خریدهام، نیم آن به یک سکه بدهم، مبادا در همین نیز خسران نمایم».
پرسیدند: چه کنیم که خسران سهممان نگردد؟
گفت: مسافری را دیدم به سایه و کنار جوی آبی چنان دل بسته بود که از رسیدن به باغ پر گل و درختی که در آن نزدیکی بود باز ماند. دیگری را دیدم چنان از کنار زیباییها میگذشت که تمام عمر را در نرسیدن هدر داد. یکی در افسوس و ای کاش زندگی را باطل ساخت و یکی در ترس و شاید آینده. یکی چنان به خود توجه داشت که تنها ماند و دیگری چنان به دیگران توجه داشت که خود را از دست بداد. از اینان نباشید.
یکی از موضوعاتی که همیشه در نهاوند به گوش می رسد عقب ماندن و توسعه نیافتگی شهرستان است؛ جملاتی که آنقدر شنیده شدهاند دیگر نه حس تلاشی را برمی انگیزاند و نه حتی باعث افسوس میشود، گویی به این وضع خو گرفتهایم و خلافش سبب رنجش خواهد شد.
فرماندار نهاوند از اولین روزهای حضور خود کمر همت برای توسعه شهرستان بسته و برنامههایی را که فکر میکرد میتواند به توسعه شهرستان بینجامد در پیش گرفت، اما متاسفانه سنگهای مسیر آنقدر بزرگ و قدیمی است که برداشتن آنها کار یک نفر نیست حتی اگر آن یک نفر فرماندار باشد.
نماینده هم هر چه میدانسته، تلاش کرده به انجام برساند.
در همه جمعهای ی و غیر ی صحبت از وظایف فرماندار و نماینده است، اما کسی از وظایف احزاب، جریانات ی، نهادهای مردمی و خود مردم حرفی به میان نمیآورد، گویی فراموش کردهایم که جامعه تشکیل شده از همه با هم و هیچ کس به تنهایی نمیتواند همه مشکلات را حل کند.
عدهای هم بیرون از گود نشسته و از ترس آنکه غباری به کلاهشان ننشیند هیچ کاری نمیکنند؛ اما در ایراد گرفتن و مقصر تراشیدن، سخنوران قدری هستند، وقتی فرمانداری به کارهای اداری رسیده و ارتباطش با مردم کمرنگ است، تمام مشکلات شهرستان را ناشی از آن میدانند و حالا که فرماندار بیشترین وقت خود را برای ارتباط با مردم حتی در دورترین روستاها گذاشته همین را کردهاند پیراهن عثمان.
فرماندار بومی را یک جور میرنجانند و فرماندار غیربومی را به گونهای دیگر؛ و هزاران مورد دیگری که جای آنها در این فرصت نمیگنجد.
به جای این حرفهای صد من یک غاز، بهتر است دست در دست هم داده و با استفاده از ظرفیتهای موجود در شهرستان و همدلی و همکاری سنگهای مسیر توسعه نهاوند را با هم کنار بزنیم. مخلص شما/ سردبیر
پینوشت: یادداشت سردبیر در پایگاه خبری تحلیلی عقیق زرین
این منطق که همه چیز این جهان نسبی است، شاید امروز در بین بسیاری از افراد جامعه مورد قبول باشد، اما باور به آن هنوز چندان همه گیر نشده است و بسیاری از افراد نمیتوانند قبول کنند که به قول شکسپیر هیچ خیر و شری وجود ندارد، اما برداشتهای ماست که مسائل را اینگونه میسازد». [There is nothing either good or bad, but thinking makes it so]
وقتی هملت به عنوان شاهزادهای که در موارد بسیاری شر بر او وارد میشود و از دید مخاطب به طور معمول شخصیت خوب داستان است، چنین حرفی میزند، آدم احساس میکند چقدر این جمله میتواند مهم باشد، اما زمانی که قرار است در زندگی روزمره چنین چیزی به کار گرفته شود، ناگهان همه چیز رنگ میبازد و دنیا تبدیل میشود به درست و غلط، سیاه و سفید، حالا عدهای هم میآیند و در این میان میخواهند بر وجود رنگ خاکستری تاکید کنند، اما باید گفت برای طی کردن سیاه تا سفید ناچاریم از تمام طیفهای رنگی بگذریم نه فقط خاکستری!!!
در برابر این سخن که این کار بد است و آن کار خوب، میتوان گفت چیزی به نام خوب و بد وجود ندارد و این امور به برداشتهای ما از جامعه و موقعیتی که در آن قرار میگیریم بستگی دارد؛ در برابر این سخن عدهای موضعگیری میکنند که با این منطق اخلاق اجتماعی زیر سئوال میرود»، این افراد از ترس زیر سئوال رفتن اخلاق، حاضرند هزار واقعیت دیگر را زیر سئوال ببرند و حتی حکم صادر کنند که فلان چیز خوب است یا بد!!!
اولین آشنایی به نسبت علمی من با مقولهای به نام جامعه مثل بسیاری دیگر برمیگردد به کتاب مطالعات اجتماعی سال اول دبیرستان، بیشترین چیزی که در خصوص گروه و جامعه به آن پرداخته میشد، باید و نباید، هنجار و ارزش بود؛ اگر اشتباه نکنم این موارد نیز بیشتر با جنبهی تنبیهی تعریف میشد، به عنوان مثال در مورد هنجار چیزی شبیه این آمده بود: فرد با عضویت در گروه، هنجارهایی را باید انجام دهند که در صورت انجام ندادن مجازات میشود»، در مورد ارزش هم چنین چیزی در خاطرم مانده: در جریان ادامه زندگی اجتماعی، مواردی که دارای اهمیت ویژه شده و اعضای گروه به خاطر آنها جان خود را فدا کرده و توهین و رعایت نکردن آنها موجب واکنش اعضا میشود، ارزش نامیده میشوند». در آن زمان چیزی که بیشتر روی آن تاکید میشد ثابت بودن هنجارها و به طور کلی جهانشمول بودن هنجارهایی بود که در جامعه جاری است و تلاش بیشتر در این امر انجام گرفته بود که این است و جز این نیست». یادم میآید که همان زمان برای ذهن نوجوان 13 ساله من این سئوال مطرح بود که اگر این طور است چرا در جامعهی ما رعایت حجاب، هنجار و ارزش است، ولی در جوامع غربی نه؟»پس از سئوالات فراوان از پدر، مادر و معلمان که هزینههایی مانند اخراج از کلاس را در پی داشت، در نهایت ذهن آن روزگار من توانست مسئله را به صورتی کاملاً ابتدایی حل کند و آن دین بود. گرچه در آن زمان فکر میکردم که پاسخ را یافتهام، اما همین جواب نقض آموزههای جهانشمول بودن هنجارها و ارزشها را در پی داشت. مسئلهای که سالها مرا به خود مشغول کرد. .
وقتی حجاب که در برخی جوامع هنجار و ارزش اصلی به حساب میآید، در برخی جوامع دیگر حتی تا ضد هنجار و ضد ارزش تغییر میکند؛ آیا میتوان جامعهای را یافت که در آن ی ارزش محسوب شود؟» این سئوال و چیزهایی شبیه این از مشغولیات ذهن من بود. در دوران تحصیل در رشته فیزیک برای انجام تحقیقی در خصوص فیزیک و فلسفه» به مطالعهی جز و کل اثر ورنر هایزنبرگ، منطق اکتشاف علمی اثر کارل ریموند پوپر، نسبیت اثر آلبرت انیشتین، نظریه فلسفی فیزیکدانان معاصر اثر مهدی گلشنی و فلسفه مکانیک کوانتمی پرداختم و در همین جا بود که اولین جرقههای علاقه به فلسفه و فلسفه علم در ذهن من خورد و دیگر هرگز مرا رها نکرد. گذشته از همه اتفاقاتی که در این مسیر برایم افتاد به یک نتیجه بسیار مهم رسیدم: هیچ خیر و شر کاملی وجود ندارد، بلکه همه چیز این جهان نسبی است».
یکی از اولین برخوردهایی که با فلاسفه نسبینگر داشتم، فردریش ویلهلم نیچه بود: انواع بسیار متنوع چشم وجود دارد، در نتیجه حقیقتهای بسیار متنوع وجود دارند. در نتیجه حقیقت وجود ندارد» [اراده قدرت] و حقیقت چیزی نیست که جایی باشد، تا شاید کشف شود، بلکه چیزی است که باید آفریده شود» [اراده قدرت] و جهان یکبار دیگر به چشم ما بیپایان میآید، تا آنجا که دیگر نمیتوانیم این امکان را نفی کنیم که در خود دربردارندهی تاویلهای بیپایان است» [حکمت شادان] نفی وجود حقیقت را عدهای به افتادن به دام نهیلیست [پوچگرایی] میدانند، در حالی که تلاش برای نفی یک حقیقت غالب و پذیرفتن حقایق متفاوت که ناشی از برداشتهای متفاوت از جهان میشود، نه تنها پوچانگاری نیست، بلکه شخصیت بخشی به انسانی است که در نظر بسیاری با یک ماشین برنامهریزی شده تفاوتی ندارد.
این نوع نگرش، به نگاهی شبیه است که کارل ریموند پوپر دارد، او نسبینگری را معادل خردگریزی دانسته و بیاعتنایی به خردگرایی را سرچشمه ایدههای توتالیتر میدانست و روشنفکران و فیلسوفانی که تخم نسبیتگرایی و نهیلیسم را پراکندهاند» به باد انتقاد میگیرد. وی حتی تا آنجا پیش میرود که نسبینگری را بزرگترین بیماری فلسفی عصر» نامیده و هیچ فرصتی را برای مبارزه با این آفت خرد علمی» از دست نداده است. اما همین پوپر در کتاب منطق اکتشاف علمی، آنجا که مینویسد: علم نظامی از گزارههای یقینی یا به طور کامل تثبیت شده نیست که به صورت پیوسته و منظم، به سوی یک وضعیت نهایی پیش برود» یا آنجا که میگوید: ما نمیدانیم، تنها میتوانیم حدس بزنیم»، خواسته یا ناخواسته به نسبیگری نزدیک میشود.
در اینجا شاید لازم باشد، توضیح داد که مهمترین دلایل برای اثبات نسبیگری، دو انقلاب بزرگ علمی است که نوع نگاه به جهان و مقولات علمی را برای همیشه تغییر داد. انقلاب اول اصل عدم قطعیت بود که از سوی هایزنبرگ مطرح شد و بنا بر این اصل روشن شد که امکان ندارد بتوان با دقت لازم و کافی جایگاه و سرعت یک الکترون را به طور همزمان تعیین کرد. که هر چه دقت را در یک مورد بالا ببریم در مورد دیگر دقت پایینتر خواهد آمد.
انقلاب دوم نسبیت انیشتین است که بر طبق تعیین حرکت مطلق ناممکن شده و هر حرکت و سرعتی بر مبنای ناظر آن تعیین میشود. توجه به ناظر و از میان بردن شرایط خود جسم در حال حرکت، اولین راه را برای جدایی اندیشندهها و در نتیجه برداشتها باز کرد.
بنابر این دو انقلاب علمی میتوان نتیجه گرفت همهی امور از جمله علم، اخلاق، دانستن، هنجارها و حتی میتوان گفت حقیقت همه و همه اموری نسبی هستند، یعنی نسبت به زمان، مکان، جامعه، فرهنگ، طبقهی اجتماعی، دورهی تاریخی، شکل قدرت ی، شکلهای اقتدار، زبان و مجازهای بیان، چارچوبهای شناختی، نظری، مفهومی و حتی نسبت به آموزشها، باورها و یادمانهای باقی یا پنهان افراد تفاوت میکند. در خصوص همین موارد ویتگنشتاین به شکلهای زندگی» متفاوتی در بین انسانها اشاره میکند. از این رو باید در نظر داشت که افراد یا گروههای اجتماعی در دنیاهای گوناگونی زندگی میکنند؛ دنیاهایی که شاید با هم ارتباط بیابند و شاید نه، اما به هر حال تفاوتهایی بنیادین با هم دارند. از این بحث می توان نتیجه گرفت که چیزی که برای یک فرد درست است، میتواند برای فرد دیگری درست نباشد. در این زمان این سئوال پیش میآید که پس چگونه میتوان با این برداشتها رفتار کرد؟ مشکل زمانی بیشتر میشود که قرار باشد یکی از این برداشتها از سوی دیگری، مورد قضاوت قرار بگیرد. آیا ما حق داریم که بر اساس باورها و ارزشهای مورد قبول خود و بر پایه دنیایی که خود در آن زندگی میکنیم، موردی در زندگی دیگری را رد کرده و یا در آن دخالت کنیم؟ با این توضیحات آیا میتوان رفتاری را هنجار، ارزش یا اخلاقی دانست و رفتاری دیگر را خارج از این دایره؟
این مسئله حتی در موارد علمی هم قابل طرح است، به عنوان نمونه درک یک فیزیکدان کلاسیک از جرم، با فهم یک فیزیکدان مدرن که به نظریههای نسبیت و کوانتم باور دارد، یکسان نیست؛ تنها کلمهای که به کار میبرند یکی است و گر نه معنای جرم برای هر کدام چیزی منحصر و متفاوت از دیگری است. در این موارد به قول توماس کوهن در کتاب ساختار انقلابهای علمی، مسئله بر سر برداشت و تفسیر نیست، بلکه ناشی از درک متفاوت ناشی از دو گونه سرمشق علمی متفاوت است».
در حالی که نسبینگری در پی قبول و شناخت برداشتهای دنیاهای مختلف است، رئالیسم فلسفی، منطقهای خردگرای محض و ایدئولوژیهای مختلف سعی در ایجاد پدیدهای به نام باور دارند، یعنی اینکه گزاره یا اعتباری را حقیقت دانسته و خلاف آنرا رد کنند؛ این منطقها اعلام میکنند که یک و فقط یک دنیا وجود دارد، جهانی یگانه، واقعی و خارج از ما که نه فقط تعیین میکند که چگونه چیزها در مکان، زمان و به شکل کلی باشند، بلکه حقیقت و درستی منحصر علمی را نیز تعیین میکنند». از این دیدگاه نظریهای درست است که به واقعیت پذیرفته شده یا امر واقع» نزدیکتر شود. این قبیل منطقهای یکساننگر که در تلاش برای همسان کردن تمام برداشتها برمیآیند، یکی از برداشتها را –که بیشتر به نفعشان است- پذیرفته و به گونهای اقتدارگرا بقیه را حذف میکنند؛ از این رو میتوان گفت که چنین منطقی شرایط حقیقت آفرینی را در نظر نمیآورد»؛ به همین دلیل ناقص و غیرقابل اعتمادند.
پل فیرابند در کتاب علیه روش، مینویسد: برنامه یک روش یا نظریه ثابت، خردگرایی محض [یا هر منطق یکساننگری] بر مفهومی بسیار ابتدایی از انسان و زندگی اجتماعی او تکیه دارد». وی حتی پای را فراتر گذاشته و علم را گسترهای در بنیان خود آنارشیستی دانسته و میگوید: انتقاد من از علم جدید این است که مانع از آزادی اندیشه شده است». در این باره میتوان به این جمله از ورنر هایزنبرگ در کتاب فیزیک و فلسفه ارجاع داد که میگوید: خواه موافق باشیم یا نه و خواه آنرا پیشرفت بنامیم یا خطر، باید بپذیریم که مهار وضع کنونی از حیطهی قدرت بشری فراتر رفته است». وی در بخش دیگری از این کتاب وظیفهی دانشمند را ایجاد همکاری بینالمللی در حوزهی خود عنوان میکند.
آیا قبول کردن رفتار و یا امری به نام حقیقت، اخلاق، درست و . در واقع محدود کردن چارچوب و به اسارت درآوردن اندیشهی انسان نیست؟
در خصوص جهان امروز ما فکر میکنم، این جمله ماکس پلانک حسن ختام باشد: جهانی که در آن زندگی میکنیم، جهان عجیبی است به هر جا که نظر افکنیم، چه در زمینههای مادی و چه در زمینههای معنوی فرهنگ، به دوران بحرانهای سخت گام نهادهایم؛ که بر زندگی خصوصی و جمعی ما مهر دلهره و نا ایمنی میزنند. کسانی این پدیده را نشان عصر پیشرفتهای عظیم میدانند و کسانی دیگر آنرا دانهی دام سرنوشتی اجتنابناپذیر».
اپیزود اول: ینگه دنیا
بعد از حملات ۱۱ سپتامبر، تصویری منتشر شد که چند نفر در میان خرابهها مشغول برافراشتن پرچم ایالات متحده هستند. آن عکس چنان در شبکههای تلویزیونی پخش شده و خبرها چنان حول آن چرخید که به نمادی از وحدت مردم امریکا تبدیل شد.
اپیزود دوم: همین حوالی
پس از سیل ویرانگری که از روزهای ابتدایی سال جدید نقاط مختلفی از کشور را درگیر کرده، عکسهای سراسر غمزده از ویرانیها منتشر میشد، اما در این میان عکسی که روح الله خسروی روز ۱۹ فروردین از میدان روبهروی شهرداری پلدختر گرفته، حس دیگری دارد.
چندین نفر از گروههای مختلف اجتماعی، در تلاشی مشترک، مشغول برافراشتن پرچم ایران هستند، آن هم در حالی که در پس زمینه تصویر، هنوز ویرانیهای ناشی از سیل به چشم میخورد.
اپیزود سوم: رسانهها
اینکه تصویر اول آنچنان بلوایی به پا کرد و تصویر دوم در سکوت تنها توسط چند کاربر شبکههای اجتماعی به صورت محدود منتشر شد، یک نکته مهم را گوشزد میکند: کارکرد رسانه.
در اصول رومهنگاری بحثی وجود دارد به نام رومهنگاری بحران». رسانهها و رومهنگاران در شرایط بحران سه وظیفه مهم را بر عهده دارند، اطلاعرسانی و آموزش عمومی در خصوص شرایط بحران و کاستن از خسارات؛ اعلام عمق فاجعه و خسارات به مسئولین؛ و از همه مهمتر مدیریت افکار عمومی و جلوگیری از تشدید بحران.
به عقیده نظریهپردازان علوم ارتباطات، در شرایط بحران رسانهها وظیفه دارند علاوه بر اطلاعرسانی از میزان و عمق بحران، با کنترل افکار عمومی و اطلاعرسانی صحیح از اقدامات انجام شده سبب همدلی بین مردم و مسئولین شده و با تزریق روح امید و وحدت از شدت آسیبهای روحی ناشی از بحران بکاهند.
اصلی که متاسفانه اکثر رسانههای ما یا از این سوی بام آن افتادند یا از سوی دیگر آن.
با یک جستجوی ساده در بین خبرها آنچه بیشتر به چشم میآید رفتار دوگانه و غیر حرفهای بیشتر رسانههاست که یا آنقدر بر عمق فاجعه تاکید میکنند که سبب ترس بیشتر مردم و گسترش حس ناامیدی در جامعه میشوند و یا مطالبی منتشر میکنند که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده و مردم در رفاه کامل مشغول سیلبازی هستند.
این قبیل رفتارها اول از همه اعتماد مردم به رسانه را از بین برده و سپس بازار شایعات را داغ میکند. وقتی این اتفاقات افتاد روح امید در میان مردم کمرنگ خواهد شد و در چنین شرایطی نه میتواند رفتار مردم را پیشبینی کرد و نه امیدی به اصلاح وضعیت موجود داشت.
در جوامع جهان سومی، مدام صحبت از حمایت و کمکهای مردم و اقدامات و برنامههای مسئولین میشود در حالی که رسانه به عنوان رابط و هماهنگ کننده همه موارد فوق مورد غفلت قرار گرفته و آش و کاسه همین خواهد بود که تا کنون بوده است.
اگر بخواهیم مسیر توسعه را به سرعت طی کنیم، مهمترین عاملی که تا کنون توجه چندانی به آن نشده است، رسانه و کارکرد رسانه است. مخلص شما/ سردبیر
پینوشت:
یادداشت سردبیر در پایگاه خبری تحلیلی عقیق زرین
رئیس بنیاد ایرانشناسی دفتر منطقهای زاگرس از ویرایش نهایی دانشنامه جامع استان همدان خبر داد.
به گزارش خبرنگار مهر، محمدرضا عطایی صبح شنبه در نشست مطبوعاتی با خبرنگاران گفت: دفتر منطقهای زاگرس تنها نمایندگی بنیاد ایرانشناسی در غیر از مرکزاستان است و بالا بردن سطح آگاهی گروههای اجتماعی و فرهنگی مردم منطقه نسبت به پیشینه تاریخی تمدن و فرهنگ ایران و مقاومت در برابر جلوههای گوناگون پنهان و آشکار تهاجم فرهنگی بیگانه از مهمترین اهداف دفتر منطقهای زاگرس است.
عطایی اقدامات این مجموعه را در دو حوزه پژوهشی و اجرایی دانست و گفت: همکاری در برگزاری نوروزگاه ها، پیگیری برای تکمیل باغموزه قبر آقا، همکاری در تهیه دانشنامه نهاوند که فصل اول آن به مشاهیر اختصاص دارد و همکاری در برگزاری نخستین جشنواره پایاننامههای ایرانشناسی از جمله اقدامات بوده است.
وی انتشار کتب مختلف را از مهمترین برنامههای این دفتر اعلام کرد و گفت: کتاب عماد الاعلام انقلاب» که به زندگینامه شهید آیتالله محمدعلی حیدری نهاوندی اختصاص دارد تکمیل و در مرحله صفحهآرایی و چاپ است و ۲۰ فروردین ۹۸ که روز هنر انقلاب اسلامی است در همدان رونمایی خواهد شد.
رئیس بنیاد ایرانشناسی دفتر منطقهای زاگرس ادامه داد: کتاب فرهنگ اصطلاحات عامیانه نهاوند» از مجموعه دانشنامه استان همدان نیز تدوین و تکمیلشده و در مرحله ویرایش نهایی است و داوری کتاب تاریخ انقلاب اسلامی در نهاوند» نیز انجامشده و در حال انتشار است.
وی در خصوص اقدامات پژوهشی دفتر منطقهای زاگرس نیز گفت: علاوه بر ویراستاری و تأیید نهایی دانشنامه ایرانشناسی استان همدان، در تدوین بخشهایی از مجموعه دانشنامه اصطلاحنامه صنایعدستی و هنرهای سنتی» بنیاد ایرانشناسی که تاکنون ۷ جلد آن منتشرشده، همکاری داشتهایم.
رئیس بنیاد ایرانشناسی دفتر منطقهای زاگرس ادامه داد: همکاری در زمینه جمعآوری اطلاعات و اسناد پیرامون زندگی شهید آیتالله علی قدوسی برای تدوین کتاب زندگینامه وی و تألیف کتاب فرهنگعامه نهاوند شامل غذاها و شیرینیهای سنتی، سوغات و آداب و رسوم محلی از برنامههای سال آینده است.
وی در خصوص دانشنامه ایرانشناسی استان همدان، گفت: بخش استان همدان دانشنامه استانی ایرانشناسی بهعنوان بزرگترین کار بنیاد ایرانشناسی توسط همکاران معاونت پژوهشی انجامشده و بخشهای تاریخ، جغرافیا و فرهنگ آن در حدود ۲ هزار صفحه برای ویرایش و بررسی نهایی به دفتر منطقهای زاگرس ارسالشده است.
پینوشت:
خبرگزاری مهر
وقتی بحث مناطق گردشگری به میان میآید، شهرستان نهاوند با دارا بودن طبیعت خاص، اماکن باستانی و سابقه تاریخی حرفهای زیادی برای گفتن دارد، تا آنجا که استاندار همدان -که سابقه ۵ سال فرمانداری نهاوند را در کارنامه دارد- در جلسه ستاد خدمات سفر استان میگوید: مردم باید بدانند که آب و هوای شمالی کشور را بدون هوای شرجی در نهاوند داریم.
اما وقتی پای زیرساختهای لازم برای جذب گردشگر و بهرهبرداری مردم شهرستان از این صنعت میافتد، حرف فرماندار نهاوند در سفر وزیر نیرو به نهاوند در ذهن تداعی میشود: ما دارای نداریم!
سال جاری شاهد دو اتفاق مهم در حوزه گردشگری شهرستان بودیم، اولی همایش ملی!!! گردشگری و دیگری برگزاری رویداد گردشگری ۲۰۱۸.
دو جریانی که در آن علاوه بر حمایتهای همه جانبه فرماندار و پیگیریهای نماینده شهرستان، بیشتر دستگاههای اجرایی شهرستان حتی آنهایی که هیچ وظیفهای در حوزه گردشگری نداشتند سنگ تمام گذاشتند. اما در نهایت از این همه تلاش و هزینههایی که از جیب مردم شده است، نه نانی برای صنعت گردشگری گرم شده و نه آبی برای گردشگران سرد!!! امام جمعه نهاوند به درستی در انتقاد از همایش گردشگری گفت: هزینهای که صرف مراسم شد را در یکی از اماکن گردشگری هزینه میکردید بهتر بود.
اگر ابتکار فرماندار در ایجاد سکوهای اتراق در سراب گاماسیاب را که دقیق و حساب شده است، کنار بگذاریم، هیچ عملی که سبب جذب گردشگر شود در سرابها انجام نشده است.
در بحث ساخت و سازها در حریم سرابها باید در نظر داشت که این اقدام بیشتر برای پارکهای دستساز کارکرد دارد تا جنگل و طبیعت بکر. مهمترین جاذبه طبیعتگردی نهاوند بکر بودن آن بود که دیگر آنرا هم از دست دادهایم. این اقدامات که متاسفانه به دلیل فقدان کارشناسی از سوی نهاد متولی گردشگری صورت میگیرد، چیزی است شبیه آن سازههای نامیمونی که سرچشمه سراب گیان را به کارگاه ساختمانی شبیه کرده تا یک جنگل زیبا و متاسفانه نه همتی برای اتمام کار بی سرانجام از سوی متولی گردشگری شهرستان به چشم میخورد نه شهامت پذیرفتن اشتباه.
در بحث صنعت طبیعتگردی اگر بخواهیم دقیق شویم تمام سازههای بشری باید از اماکن طبیعی برچیده شده و به خارج از حریم منتقل شوند.
وقتی آمار سازمان مربوطه از تعداد گردشگران، به تعداد بازدیدکنندگان محدود شده و بدون توجه به تعریف جهانی و ملی گردشگر، اعداد و ارقام کنار هم ردیف میشود، نمیتوان بیشتر از این انتظار داشت که با وجود وضعیت فعلی در خبرها بخوانیم: حال خوب گردشگری در سرابهای نهاوند».
گردشگری چهارمین صنعت پولساز جهان محسوب میشود، اما در آن گردشگر عبارت است از فردی که حداقل یک شب در محلی اقامت کند، حال این سئوال پیش میآید که با این تعریف ما چند نفر گردشگر جذب کردهایم؟
تپه ابوذر که این روزها به همت شهردار و شورای اسلامی شهر با نام بام نهاوند در حال ساماندهی است، نمونهای بسیار عالی از ساختههای جدید بشری است که میتواند به جذب گردشگر کمک کند البته اگر در کنار تلاشهای شهرداری نهاوند، امکاناتی نیز جهت اقامت گردشگران فراهم شود.
جا دارد فرماندار نهاوند که در بحث اشتغال بسیار فعال عمل کرده در حوزه گردشگری که با توجه به ظرفیتهای موجود امکان اشتغاایی فراوانی دارد نیز به همان قدرت وارد شود.
نماینده شهرستان نیز که مدام پیگیر جذب اعتبارات برای توسعه شهرستان است، لازم است از نتیجه اعتبارات گردشگری برای شهرستان پرسش نماید.
خواستن پاسخ این سئوالات از متولیان حوزه گردشگری میتواند گام اول و راهگشای مسیر آینده باشد:
۱- خروجی همایش گردشگری نهاوند با اعتباری بالغ بر ۵۰۰ میلیون ریال، به جز مقالاتی که بیشتر آنها از سوی اعضای هیئت داوران و هیئت اجرایی تدوین شده بود و گزارش عملکرد چه بوده است و از این همایش چه راهکاری برای توسعه صنعت گردشگری نهاوند استخراج شده است؟
۲- رویداد گردشگری ۲۰۱۸ به جز هزینههایی که برای دعوت و پذیرایی مسافران داشته، چه خروجی در جذب گردشگر و توسعه صنعت گردشگری شهرستان نهاوند داشته است؟
طبیعی است که برای جذب گردشگر باید هزینه کرد، اما هزینههایی از این دست که تنها محدود به مقطعی کوتاه بوده و فاقد خروجی مثبت است، چه ومی دارد؟
در حالی که تنها یک ماه به نوروز و آغاز فصل مهمی از گردشگری مانده، چه اقداماتی برای جذب گردشگران نوروزی انجام شده است؟
شهرستان نهاوند متاسفانه فاقد نقشه راهنمایی گردشگری است و حتی برای معرفی موزههای فعال سطح شهر نیز اقدامی در خور صورت نگرفته و مشاهده میشود پوسترهای جاذبههای گردشگری نهاوند بدون داشتن نامی از این شهرستان در سطح ادارات نصب شده است.
برگزاری نوروزگاه از سال ۹۶ در نهاوند آغاز شده، در حالی که شهرستانهای مجاور در حال تدارک برنامههایی از این دست هستند، نهاوند با جاذبههایی به مراتب بیشتر در سکوتی باور نکردنی به سر میبرد.
در نمایشگاه بینالمللی گردشگری و صنایع وابسته که نهاوند تنها به عنوان بازدیدکننده در آن حضور داشت، رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری از احتمال قوی پایتختی همدان برای طبیعتگردی آسیا در سال ۲۰۲۰ خبر داد و استاندار همدان نیز اعلام کرد: همدان در سال گذشته میلادی عنوان پایتخت گردشگری آسیا را داشت، ما تلاش میکنیم این عنوان را از دست ندهیم. با این تفاسیر نهاوند به عنوان نگین طبیعتگردی غرب کشور نباید تدابیری ویژه برای توسعه صنعت گردشگری داشته باشد؟
بر طبق آمار جذب هر ده نفر گردشگر برابر است با ایجاد یک شغل و این یعنی شهرستانی با جاذبههای گردشگری نهاوند باید پذیرای افراد جویای کار زیادی باشد نه اینکه از بیکاری رنج ببرد. حالا آمارها و گزارش عملکردها هر چه میخواهند بگویند، وقتی اینگونه نیست یعنی حال گردشگری نهاوند وخیم است.مخلص شما/سردبیر
پینوشت:
یادداشت سردبیر در پایگاه خبری تحلیلی عقیق زرین
بیانیه رئیس بنیاد ایرانشناسی دفتر منطقهای زاگرس به مناسبت روز ایرانشناسی و ایرانگردی:
در زبان باستانی ایره» به معنای آزادگی و ان» پسوند مکان است، ایران یعنی سرزمین آزادگان. ایران سرزمینی کهن است که تاریخ مردمانی که در آن زیستهاند نشان میدهد به راستی سرزمین آزادگان بوده، هست و خواهد بود.
وقتی آموزههای نورانی اسلام با سابقه تمدن دیرپای این سرزمین در هم آمیخت، فرهنگ و تمدنی ایرانی- اسلامی را رقم زده که در جهان به زیبایی میدرخشد.
نام ایران را که میشنویم حس غرور و افتخار بر جانمان تجلی مییابد. اینکه زاده کدام شهر و دیارش باشیم فرقی نمىکند، متولد هر جایی از این خاک کهن که باشیم باز هم به پرچم مقدس سه رنگش و همه جهات جغرافیاییاش افتخار کرده و مردمانش را عضوی از خانوادهای به نام وطن میدانیم.
ایران اسلامی تصویری از خداجویی، تاریخ، تمدن، فرهنگ، نجابت، آزادگی، سلحشوری، مقاومت و ایثار در ذهنها تداعی میکند. سیام اردیبهشت ماه؛ روزی که نام قلب زمین، ایران بر آن نهاده شده و آنرا به عنوان روز ایرانشناسی و ایرانگردی پاس میدارند.
امروز روزی است که زیباییهای سرزمینمان را به یادمان میآورد؛ از البرز و زاگرس سرافراز تا دریای کاسپین و خلیج پارس؛ از دلیری مردان و نجابت ن تا رشادت شهیدان و غیرت رزمندگان که لازم است آنها بشناسیم تا راه را گم نکنیم.
در اینجا لازم است ضمن تبریک ماه خدا و میلاد سرور جوانان اهل بهشت امام حسن مجتبی (ع)، متذکر شد ایران اسلامی همواره جایگاهی والا در بین تمام کشورها داشته و حوزه تمدنی- فرهنگی ایران بر سپهر جهانی جاودانه خواهد بود. خانواده بنیاد ایرانشناسی دفتر منطقهای زاگرس ضمن گرامیداشت روز ایرانشناسی و ایرانگردی در تلاش است تا به سهم خود در شناسایی و شناساندن بخش کوچکی از ایران بزرگ اقدام نماید.
حوزه زاگرس که بنابر یافتههای جدید میتوان آنرا منشا پیدایش حیات انسان قلمداد کرد، هنوز ناشناختههای بسیاری در خود دارد و شهرستان نهاوند به عنوان دروازه ورود اسلام با سابقه چند هزار ساله تمدن و زیست انسانی و طبیعت زیبای خود بخش مهمی از فرهنگ ایران را در خود دارد که شناسایی و شناساندن آنها وظیفه اصلی ماست، باشد که لطف خدا سبب توفیق در این امر گردد.
نهاوند- ۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۸
فالگیری را میتوان یکی از مرسومترین کارهای در تمام دنیا دانست، به عنوان نمونه فال قهوه که یکی از پرطرفدارترین شیوههای فالگیری در تمام دنیاست و برای آن به طور معمول از قهوه ارمنی [یا ترک] استفاده میشود؛ دلیل آن هم تهماندهایست که از این قهوه در فنجان باقی میماند. برای فال گرفتن پس از خوردن بیشتر قهوه، فنجان را روی زیرفنجانی بر میگردانند. پس از مدتی آن را برداشته و فالگیر به شکلهایی که در ته فنجان و روی زیرفنجانی درست شده نگاه کرده و با اشاره به شکلها، آنها را به انسان، حیوان، درخت و چیزهایی دیگر تشبیه میکند؛ بعد با استناد به تشبیهات خود نکاتی را در مورد زندگی و گذشته و حال و آینده کسی که قهوه را خورده میگوید.
معلوم است که در فالگیری تمام مسئله به رفتار و تعابیر انسانی بستگی دارد. فال و فالگیری به معنای کوشش در پیشگویی آینده (معمولاً آینده یک فرد) از راه روشهای نهانی یا فراطبیعی است. علاوه بر این، موردی به نام طالعبینی نیز وجود دارد که نوعی پیشگویی بر اساس وضعیت ستارگان در زمان تولد فرد میباشد و از اختیار فرد خارج است؛ یعنی فرد قدرت انتخاب و اختیاری در آن ندارد. برخی افراد به دلیل عدم دخالت شخص در طالعبینی آنرا درستتر از فالگیری میدانند.
به عنوان یک محقق فلسفه علم باید بگویم، مواردی همچون فالگیری و طالعبینی در رده شبه علم قرار میگیرند. پروفسور رابرت پارک [Robert L. Park] استاد فیزیک در خصوص شرایط شبه علم در هفتمین ویرایش کتاب Voodoo Science: The Road from Foolishness to Fraud [علم ووددو: جادهای از حماقت به تقلب] که در سال 2003 منتشر کرده، هفت صورت عنوان میکند:
۱- کاشفان مرحلهی ارائه یافته علمی به دانشمندان و مجامع علمی را دور زده و یافتهها و بافتههای خود را مستقیما به رسانههای عمومی میبرند.
۲- اصحاب شبهعلم ادعا میکنند که نهادهای دارای قدرت و ثروت زیادی پشت علم رسمی قرار دارند و با توطئه و حقکشی مانع از ابراز وجود و ارائه یافتههای ایشان میشوند.
۳- شبهعلم بر یافتههای اتفاقی که در اندازهگیریهای علمی وجود دارند، تکیه میکند و با ترفندهای آماری سعی میکنند که به جای پیام، همهمه را عمده کنند و به نتیجهگیریهای غیرمنطقی برسند. یافتههای علمی آنها بیشتر مبتنی بر تغییرات تصادفی و یافتههای مرزی اتفاقی در مطالعههاست و هیج اندازه مطالعه بیشتر تغییری در میزان اطلاعات داده شده، نمیدهد.
۴- نقل تجربههای شخصی بهصورت تکنگاری ادعاها، راه زنده ماندن خرافات در عصر علم تجربی بودهاست. شبهعلم اما افرادی را میآورد تا جلوی ما بنشینند و بگویند که مدعیات آنها را شخصا تجربه کردهاند».
۵- اهالی شبهعلم بر این ادعا تکیه میکنند که صدها و بلکه هزاران سال پیش، باور مورد ادعای ایشان رواج داشته و موردتایید بزرگانی بودهاست و به درست یا غلط از شخصیتهای قدیمی شهیر یا مورد احترام، برای تایید خود نقلقول میآورند.
۶- اصحاب شبهعلم بیشتر در انزوا کار میکنند، شفافیت را برنمیتابند و یافتههای خود را نیز معمولاً در جمع خود و همایشها و رسانههای ویژه خودشان طرح میکنند.
۷- اصحاب شبهعلم برای آنکه یافتهها و مشاهدههای ادعایی خود را توجیه کنند، قوانین» تازه و بدیعی را برای طبیعت پیشنهاد میکنند.
اصول فلسفه علم که بر پوزیتیویسم [اثباتگرایی] به خصوص بخش عقلی آن موسوم به پوزیتیویسم منطقی تکیه داشت، به کلی مواردی که به شبه علم بستگی داشت، را رد میکرد؛ اما با اقدامات توماس ساموئل کوهن [Thomas Samuel Kuhn] و ویلارد ون اورمن کواین [Willard Van Orman Quine] دوران استیلای پوزیتیویسم منطقی بر فلسفه علم پایان یافت و باز قضیهی عدم قطعیت هایزنبرگ [Uncertainty principle of Heisenberg] حاکم شد، که به ما اجازه نمیدهد در مورد هیچ چیز به صورت قطعی اعلام نظر کنیم.
به نظر شخصی طالعبینی و فال گیری امری تفننی محسوب میشود و برنامهریزی زندگی بر مبنای اطلاعات حاصل از آن، کاری به شدت غیرعقلانی و غیر علمی است؛ برای کنار آمدن با دلایلی که از سوی دوستان یا فالگیران در خصوص درست بودن فال و طالع، یکبار دیگر موارد هفتگانه پروفسور پارک را مطالع کنید.
باید متذکر شوم، تاثیر جاذبه و شرایط ستارگان و سیارگان بر زمین و وضع بدن ما، بسیار زیاد است، اما این تنها به حالات رفتاری ما تاثیر میگذارد، برای شاهد این مدعا به جزر و مد آبها بر اثر دور و نزدیک شدن ماه از زمین دقت کنید و اینکه بیش از ۷۵ درصد از بدن ما از آب تشکیل شده است.
اما مسئلهی جادو چیز دیگری است، فعلاً به ذکر همین مطلب میپردازم که روزگار قدیم، جادوگران وجود موجودات شیطانی را در بدن دلیل بیماری میدانستند و امروز دانشمندان وجود میکروب را در بدن دلیل بیماری میدانند؛ و هیچ دلیلی برای برتر بودن علم بر جادو وجود ندارد.
به مناسبت روز ایرانشناسی و ایرانگردی اعضای بنیاد ایرانشناسی دفتر منطقهای زاگرس با امام جمعه و فرماندار نهاوند دیدار کردند.
به گزارش عقیقزرین، امام جمعه نهاوند ضمن تبریک میلاد امام حسن (ع)، گفت: ایران چه در دوران اسلامی و چه پیش از آن سرزمینی بزرگ بوده و شناسایی آن بسیار امر پسندیده است.
حجتالاسلام والمسلمین عباسعلی مغیثی افزود: کارهایی که برای خدا انجام شود، قطعا ماندگار بوده و اجر دنیوی و اخروی نیز خواهد داشت.
وی همچنین توصیه نمود: در پژوهشی سعی بهتر است به معرفی الگوهایی برای جوانان بپردازید.
در این جلسه رئیس بنیاد ایرانشناسی دفتر منطقهای زاگرس گفت: ایران مجموعهای از فرهنگ ها و آداب است.
محمدرضا عطایی ضمن تشریح اقدامات انجام شد و برنامه های در دست اجرا، افزود: شناخت و شناساندن جلوه های متنوع ایران، سدی محکم در برابر نفوذ دشمن خواهد بود.
فرماندار شهرستان نهاوند در این نشست گفت: لازم است ظرفیتهای شهرستان در حوزه محصولات باغی و کشاورزی به دیگر مناطق کشور و جهان معرفی شود
مراد ناصری افزود: جشنواره عشایری یکی دیگر از برنامه هایی است که میتوان با استفاده از آن ظرفیت های شهرستان را شناساند.
وی ضمن تاکید بر انجام امور پژوهشی در کارها، ادامه داد: هر برنامه ای که در راستای معرفی ظرفیت های شهرستان باشد مورد حمایت ماست، اما از بنیاد ایرانشناسی دفتر منطقهای زاگرس به عنوان یک نهاد علمی پژوهشی انتظار می رود، برنامه های پیشنهادی را بر طبق کارشناسی امکانات موجود ارایه نماید.
رئیس بنیاد ایرانشناسی دفتر منطقهای زاگرس در ادامه گفت: برنامه های ما تلاش برای معرفی هر چه بیشتر منطقه زاگرس و به خصوص شهرستان نهاوند است.
محمدرضا عطایی افزود: پژوهش پیرامون منطقه زاگرس یکی از نکات مورد تایید حضرت آیت الله سید محمد ای، ریاست محترم بنیاد ایرانشناسی است که در این خصوص فعالیت هایی را انجام داده و در حال تکمیل آن هستیم.
وی ادامه داد: معرفی شخصیت های تاریخ معاصر از دیگر برنامه های دفتر منطقهای زاگرس است که سال گذشته موضوع شهید حیدری انجام شده و در پروسه چاپ است و امسال تدوین کتاب با موضوع شهید قدوسی در دستور کار است.
در ادامه نشست، پیرامون برنامه های حوزه گردشگری و معرفی شهرستان صحبت شده و قرار شد بنیاد ایرانشناسی دفتر منطقهای زاگرس در این خصوص پژوهش هایی را انجام داده و حاصل کار را در قالب برنامه و طرح اجرایی ارایه نماید.
پینوشت:
پایگاه خبری تحلیلی عقیق زرین
درباره این سایت